در کتب حقوقی کلمه بیان مورد تعریف واقع نشده است شاید دلیل آن روشن بودن و واضح بودن این کلمه برای اذهان میباشد. بیان مترادف کلماتی چون، حرف و صحبت، سخن و گفتار میباشد و در اصطلاح کلماتی است که انسان در محاورات خود با افراد و اجتماع آن را بکار میبندد.
کلمه بیان به دو مفهوم در قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است یکی معنا آنچه انسان با دیگران ارتباط کلامی برقرار می کند که همان سخن و از خصوصیات نوع بشر است. چنانچه در سوره الرحمن آیه ۴ بعد از ذکر خلق انسان میفرماید «علمه البیان» (او را بیان آموخت) در اینجا بیان در معنای لغوی آن استعمال شده است اما معنای دیگری که در قرآن برای کلمه بیان مطرح نموده عبارت از خود قرآن است در جایی که میفرماید: «هذا بیان للناس و هدس و موعظه للمتقین» (و این بیانی برای مردم و هدایت و پندی برای متقین است) (آل عمران – ۱۳۸) قرآن خود از جنس لفظ و کلام است و در آیات متعددی همچون «انا انزلنا قرءناً عربیاً لعلکم تعلمون (همانا ما قرآن را عربی فرو فرستادیم شاید که تعقل کنید) – (یوسف آیه ۲) بدان اشاره نموده است.[۱]
خداوند متعال با خلق انسان و بطور جزئی با خلق هر عضوی از وی کارایی خاص آن را به او عنایت فرموده است. در آیات ۸ و ۹ سوره بلد میفرماید: «الم نجعل له و عینین و لساناً و شفقین» که اشاره به خلق چشم و زبان و لب نموده که بر انسان را برای انجام کاری توانایی بخشیده است که همه از مصادیق در خلق الانسان» و البته مشترک بین انسان و دیگر حیوانات میباشد ولی آنچه در این میان از اختصاصات انسان میباشد قدرتی است که وی برای بیان مقاصد و برقراری ارتباط با دیگران دارد. در حالی که داشتن وسیله آن که زبان و لب میباشد با حیوانات وجه مشترک دارد بنابراین چنین اعضایی برای برخورداری از قوه کلام و بیان کافی نبوده و قرآن با اشاره به «علمه البیان» بیان را تعلیم مستقیم خداوند دانسته و آنرا یکی از ویژگیهای انسان و از علائم گرامی داشت وی نسبت به ؟؟ حیوانات برشمرده است.[۲]
بند سوم – تعریف جامع و حقوقی آزادی بیان
قبل از اینکه به تعریف جامع و حقوقی از آزادی بیان بپردازیم باید به مسأله آزادی عقیده پرداخته شود چرا که ابتدائا باید عقیده و نظری وجود داشته باشد تا آن بیان شود و این دو لازم و ملزوم هم بوده و از هم قابل انفکاک نمیباشند.
آزادی عقیده عبارت است از اینکه هر شخصی هر فکری اعم از اجتماعی، فلسفی، سیاسی یا مذهبی را که میپسندد یا آن را عین حقیقت میپندارد آزادانه انتخاب کند بیآنکه مواجه با نگرانی و یا بیم و تجاوزی شود.[۳]
آزادی بیان عقیده از جمله حقوق غیرقابل سلب و ارزشمندی است که احترام به آن لازمه اصل آزادی عقیده به نظر میرسد و به کار افتادن اندیشه و فکر نباید با موانعی مواجهه شود که این حق طبیعی را از انسان سلب کند. با وجود این بازتابهای اجتماعی نسبت به تاثیرات ناشی از بیانات جسورانه و بیملاحظهای را که ممکن است جریحه دار کردن وجدان عمومی باشد نباید نادیده گرفت.[۴]
مسأله آزادی بیان و عقیده در حقوق داخلی و قوانین اساسی کشورها و نیز در قواعد بین المللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین مطرح گردیده است. مثلاً در قانون اساسی ایران آزادی بیان در نشریات به شرط عدم اخلال به مبانی اسلام و حقوق عمومی و آزادی بیان و نشر افکار در رادیو و تلویزیون با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور اشاره شده است.[۵]
در حقوق بین الملل نیز آزادی بیان و عقیده دارای جایگاه میباشد و موادی از اعلامیه حقوق بشر و میثاقین به آن اشاره دارد. ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر میدارد و هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و اخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»
ماده ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی میگوید:
۱- هر کس حق آزادی فکر وجدان و مذهب یا معتقدات به انتخاب خود همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدان خود خواه به طور فردی یا جمعی خواه به طور علنی یا در خفا در عبارات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی میباشد.
۲- هیچ کس نباید مورد اکراهی واقع شود که به آزادی او در داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خوبش لطمه وارد آورد.
۳- آزادی ابراز مذهب یا معتقدات را نمیتوان تابع محدودیتهایی نمود مگر آنچه منحصراً به موجب قانون پیش بینی شده است و برای حمایت از امنیت، نظم، صلاحیت یا اخلاق عمومی و یا حقوق و آزادیهای اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.
۴- کشورهای طرف این میثاق متعهد میشوند که آزادی و دین و برحسب مورد سرپرستان قانونی کودکان را تامین آموزش مذهبی و اخلاقی کودکان مطابق معتقدات خودشان محترم بشمارند.
ملاحظه می شود که:
میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی در توضیح و تکمیل اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی عقیده را متضمن دو حق میداند: یکی حق داشتن یا قبول یک عقیده و دیگری حق ابراز آن. منظور از داشتن عقیده آن است که شخص بر عقیدهای را که مایل باشد آزدانه انتخاب کند و افزون بر آن مجبور نباشد عقیدهای را بپذیرد و یا به داشتن عقیده خود اعتراف کند و منظور میثاق بین المللی نیز ایفاد همین معنی است. آزادی عقیده و آزادی بیان از یکدیگر جدا و تفکیک ناپذیر نیستند زیرا فکر و اندیشه بدون سخن و بدون ابراز آن ارزشی ندارد. فکر جزء مکنونات باطنی و پنهانی بشر و در نهان خانه دل اوست و ما را به آن دسترسی نیست و آن وقتی شکل پیدا می کند که به گونهای از راه گفتار، نوشتار، رفتار و غیره در عالم خارج ابراز و ظاهر شود و تا این حد آزاد و درخور احترام است و منطقاً و قانوناً نباید مانع آن شد ولی آنجا که فکر جنبه مجرمانه به خود بگیرد یعنی مخل نظم عمومی، امنیت ملی، اخلاق حسنه و حقوق و آزادیهای دیگران شود منطقاً قابل تحمل و درخور احترام نخواهد بود.
گفتار دوم – آزادی بیان در مکاتب بشری
ضرورت طرح این مبحث
اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین حقوق سیاسی و مدنی محصول رنسانس فکری سبز فایل یعنی قرون ۱۹ و ۲۰ میلادی میباشد فلذا ضروری است قبل از طرح مباحث اصلی تحقیق مختصری در خصوص نظر این مکاتب بشری در خصوص آزادی بیان مطرح گردد از میان این مکاتب دو مکتب فکری مارکسیسم و لیبرالیسم از اهمیت بسزایی برخوردار بوده فلذا نظر این دو مکتب در خصوص آزادی بیان در قالب دو بند مطرح میگردد:
بند اول- دیدگاه لیبرالیسم در خصوص آزادی بیان
بارزترین ارزش لیبرالیسم آزادی یا اختیار است. نهادهایی چون حکومت زمانی ارزشمندند که برای تحقق اصول مسلم و اساسی فرد – فرد شهروندان از هیچ تلاشی مضایقه نکنند و در صورت ناتوانی سریعاً از شهروندان پوزش و از مسئولیتی که بر عهدهاش گذاشتهاند استعفا نماید چرا که اهمیت اساسی بسط حیات بشر به صورت گوناگونی و مترقی و متنوع در آزادی است و هر چه در این امر مورد استدلال، تعبیر و تفسیر قرار گیرد در حمایت آزادی امکان پذیر است.[۶]
اندیشمندان معروف لیبرالیسم همانند مایک ولتر آزادی را به عدالت ترجیح می دهند و اعتقاد دارند که عدالت در فضای آزاد حاصل می شود. پویر معتقد است که برای از بین بردن نابرابریها و ایجاد عدالت به مهندس اجتماعی نیازمندیم او معتقد است هر چند پدیده فقر پدیدهای است که میباید برای از بین بردن آن تدبیری اندیشیده و راه حلهایی برای آن ارائه داد ولی اهمیت آزادی را بر فقر مادی افراد ترجیح میدهد و اعتقاد دارد که در فضای آزادی توان در مورد مفهوم فقر و رفع آن چاره جویی کرد. بنابراین علاوه بر اینکه مفاهیمی ارزشی مانند آزادی، فضیلت، عدالت، شجاعت، خوشبختی از عهده باستان و به ویژه در آثار سقراط، افلاطون، ارسطو، سیسرون و … مطرح بوده است.
وی از زمان شکل گیری سرمایهداری مفهوم آزادی نسبت به مفاهیم دیگر در میان اندیشمندان چون ژان ژاک و روسو از جایگاه ویژهای برخوردار است.
در لیبرالیسم آزادی وسیله رسیدن به یک هدف سیاسی متعالیتر نمی باشد بلکه آزادی عالیترین هدف سیاسی است و آزادی به عنوان روح عقل و عقلانیت تلقی و عقلانیت در فضای آزادی تکوین می شود. آزادی از منظر لیبرالیسم محدود کردن قدرت فرمان روا و حاکم است به نفع مردم. از منظر این مکتب اختیارات دولتها محدود و یک سری رشته نظارتهای قانونی مانند انجمنها، احزاب و مطبوعات میتوانند بر عملکرد دولتها نگاه انتقادی و اعتراض داشته باشند. این فکر به شکل گیری رژیمها دمکراتیک انجامید.
بنابراین نقد حکومت یا قدرت در جوامع دمکراتیک کاملاً پذیرفته شد و این نقد در فضای آزاد بوجود آمد و این سوال در میان اندیشمندان لیبرال کلاسیک مطرح شد که آیا دولتها میتوانند به حریم عقاید مردم دست درازی کنند و سؤال دیگری که توسط لیبرالها مطرح می شود این است که آیا بهترین و بهترین حکومتها حق دارند عقیدهها را خاموش و از آزادی بیان، اندیشه و عقیده جلوگیری نمایند؟ لیبرالها معتقدند که بهترین و بدترین نوع حکومتها حق ندارند عقیدهای را به زور خاموش کنند چرا که انجام این کار نفساً مخرب و زمان زیان بخش است. گرفتن عقاید هر شخص مثل این است که ثروت و املاکش را از او بگیرند همان طور که دارای هر شخصی برای او ارزشمند است و می تواند از آن استفاده کند داشتن عقاید هم بدین صورت است. استوارت میل معتقد است اگرثروت و دارایی او برای او و چند نفر دیگر ارزشمند است و می تواند از ان استفاده کند و گرفتن آن بر چند نفر لطمه وارد می کند. ولی خطر خاموش کردن عقیده در این است که زیان آن دامنگیر همه بشر، می شود و آنچه آیندگان از این حیث از دست می دهند کمتراز خسارتهایی که نصیب نسلها معاصر میگردد نیست (مثل گالیله)- زمانی که جلوی آزادی بیان و اندیشه گرفته شود مخالفان خیلی بیشتری از صاحبان آن عقیده ضرر و زیان میبینند زیرا اگر عقیدهای که به زور خاموش کرده اند صحیح باشد در این صورت همان کسانی که با آن مخالفند از این فرصت گرانبها که بطلان را با حقیقت مبادله می کنند محروم شده اند اما اگر عقیدههای اشتباه باشد خفه کنندگان آن باز به تقدیر زیان بردهاند چون از برخورد عقاید آزادی بیان و اندیشه و برخورد حق و باطل به هم سیمای حقیقت زندهتر و روشنتر دیده می شود.[۷]
لیبرالها معتقدند اگر در جامعهای آزادی نباشد و یا آزادی بیقید و شرط نباشد مردم آن جامعه آزاد نیستند اما لیبرالها هم معتقدند که آزادی نباید باعث ضرر و زیان افراد شود. محرز و مشخص است که این خود یک تناقض آشکار در تعالیم لیبرالیسم میباشد چرا که ابتدائاً آزادی با قید و شرط را با علوم آزادی برابر دانسته و از طرف دیگر معتقدند آزادی نباید باعث ضرر و زیان افراد جامعه شود.
بند دوم – دیدگاه مارکسیسم در خصوص آزادی بیان
در اواسط قرن ۱۹ فلسفه مارکس بیان کننده خواسته های طبقه کارگری در برابر تئوریهای لیبرال بود. لیبرالیستها که در طبقه متوسط جامعه جاخوش کرده بودند و به دنبال سهم خواهی از قدرت بودند و به هر طریق به دنبال محدود کردن بال و پرقدرت و دست اندازی آن بودند و از طریق آزادی میتوانستند قدرت را نقد کنند در قرن ۱۹ به دلیل توسعه گرفتن طبقه کارگری که پروسه تولید کالا بر روی دستان و شانههای این قشر میچرخید. نظرها بیشتر به اجرای آزادیهای مادی و حقوقی مادی معطوف شده بود. سرمایه داران در قرن ۱۸ به دلیل ارتقاء سطح مادی میتوانستند از آزادیهای اجتماعی و سیاسی بیشتر به نفع خود بهره ببرند ولی طبقه کارگر رو به گسترش از در اختیار داشتن امکانات مادی محروم بود از طرف دیگر مورد استثمار طبقه سرمایهداری قرار گرفته بود طبقه کارگر طبعاً به دنبال مبارزه با ستم اقتصادی بود و طبقه متوسط مبارزه با ستم سیاسی.[۸]
ایدئولوژی مارکسیسم خود را صدای خواسته های طبقه کارگر، میدانست و اعلام میکرد که اعلامیههای حقوق و آزادی مندرج در آن بیشتر جنبه صوری دارد چرا که قانون حکومت سیاسی را به عنوان رو بنا تلقی میکرد.[۹]
مطابق اعتمادات مارکسیسمی دولت، دستگاه قضایی و حاکمیت در دستان سرمایه داری است و سرمایه داری می تواند با خشونت یا دروغ آزادی بیان را لغو یا آزادی صوری را ترویج نماید. بنابراین آزادی بیان حقیقی زمانی میسر است که قدرت سیاسی که ناشی از قدرت مالی و اقتصادی است در ید مردم قرار گیرد مارکسیستها در برابر مفهوم آزادیهای عمومی، آزادیها، حقیقی را مطرح مینمایند و مظاهر آزادیهای اجتماعی و سیاسی از جمله آزادی بیان در جوامع لیبرالی را صوری و آزادی حقیقی را به ترتیب فوق الذکر تعریف مینمایند.
[۱] - اصل آزادی بیان در مکتب قرآن، نویسنده محمد رسایی – ص ۲ پاراگراف ۲
[۲] - همان، ص ۲ پاراگراف آخر
[۳] - آزادیهای عمومی و حقوق بشر، دکتر منوچهر طباطبایی موتمنی،ص ۸۶
[۴] - حقوق بشر در آزادیهای اساسی، دکتر سیدمحمد هاشمی، ص ۳۴۷
[۵] - مستفاد از اصول ۲۴ و ۱۷۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[۶] - ماهنامه علمی و تخصی انجمن روابط عمومی ایران، شماره ۶۲ – آبان ۱۳۸۷- ص ۴۱
[۷] - همان، ص ۴۲
[۸] - همان، صص ۴۶ - ۴۷
[۹] - همان، ص ۴۷