در ماده ۶ مکرر کنوانسیون برن آمده است که:
…
۱٫جدا از حقوق مالی مولف و حتی بعد از انتقال حقوق گفته شده مولف حق دارد ادعای تألیف اثر را کند و برای هر تغییر شکل، تحریف یا سایر اصطلاحات یا اعمال زیان آور در ارتباط با اثر گفته شده که برای آبرو یا شهرت او مضر است، اعتراض کند.
۲٫حقوق اعطا شده به مولف طبق پاراگراف پیشین بعد از مرگ مولف باید حداقل تا پایان مدت حقوق مادی باقی بماند و باید توسط اشخاص یا موسسات دارای مجوز و توسط قانون کشوری که حمایت ادعا می شود قابل اعمال باشد…
۳٫راه های جبران خسارت برای تضمین حقوق اعطا شده توسط این ماده تحت کنترل و نظارت قانون کشوری که حمایت ادعا می شود است.
دو حق مهم در بند یک ماده ۶ مکرر پیش گفته که معمولاً «حق حرمت نام» و «حق تمامیت» نامیده می شوند ذکر شده است.
در حق حرمت نام پدید آورنده ( حق ولایت بر اثر) مولف حق دارد اثرش به او منسوب شود. اگر نام او حذف شود این حق که فقط به مولف اثر تعلق دارد مورد تعرض قرار گرفته و نقض می شود. نقض حق حرمت نام وقتی شدید است که نام دیگری به جای نام مولف حقیقی جانشین شود.
در مورد حق حرمت اثر( حق تمامیت ) برای این که حق معنوی تمامیت اثر نقض شود ماده ۶ مکرر برن لازم دانسته که خواهان نشان دهد که آبرو یا شهرت او با تغییرات صورت گرفته زیان دیده است. اثبات زیان به آبرو یا شهرت نیازمند مدرک معتبر واقعی غیر از مدرک صرف مولف بودن است.
گفتار سوم: کپی رایت، گذشته و حال
کپی رایت پیشینه ای دراز مدت و پیچیده دارد که در نهایت نقش آن در دنیای کنونی و منافع گسترده اش را به دنبال داشته است. پیشینه کپی رایت داستانی پیچیده است که تکامل دراز مدت و کورمال کورمال بشر به سوی حاکمیت قانونی بر موضوعات عمومی و خصوصی را نمایان می سازد. در مورد جزئیات این روند تکاملی اتفاق نظر کامل وجود ندارد. به طور مثال سر آغاز کپی رایت به اختراع چاپ توسط اروپائیان در قرن پانزدهم مربوط شده است. لیکن فن چاپ قرن ها پیش از آن در چین و کره وجود داشته که اروپائیان از آن بی خبر بوده اند و اندیشه مالکیت آثار فکری قرن ها پیش از آن که یوهان گوتنبرگ[۱] چاپچی آلمانی حروف چاپی متحرک را اختراع کندمورد پذیرش قرار گرفته بود. اختراع چاپ و گراور در قرن پانزدهم به دلیل تغییرات شرایط پخش آثار چاپی، نقطه عطف تعیین کننده ای در تاریخ مالکیت معنوی محسوب می شود. در عین حال قوم نگاران این نظریه را مطرح کرده اند که: در دوران های اولیه تاریخ بشر نیز مفهوم مالکیت ادبی به نوعی وجود داشته است. پیش از آن که منافع مادی نویسنده شناخته شود، منافع معنوی او مورد توجه قرار گرفت. در یونان و روم باستان سرقت ادبی به عنوان عملی زشت تقبیهح می شد و یونانیان در سرکوب و جلوگیری از این عمل چندان هم ناتوان نبودند. مطالعه ادبیات رومی نشان می دهد که نویسندگان آن زمان تنها به شهرت و آوازه راضی نبودند و از قبل دست نوشته هایشان تا حدودی به منافع مادی نیز دست می یافتند. نویسندگان رومی می دانستند که انتشار و استفاده از یک اثر منافع فکری و معنوی به همراه دارد. برخی صاحبنظران بر این عقیده اند که مفهوم کپی رایت همواره وجود داشته ولی تا مدت های مدید در قوانین تظاهر نیافته است. ( گرباود، ۱۳۸۰، ۱۸-۱۷)
پیش از دوره ای که با اختراع گوتنبرگ آغاز گشت، ساماندهی امور مربوط به آثار فکری با بهره گرفتن از قوانین مالکیت صورت می گرفت. آفریننده یک اثر ( دست نوشته، مجسمه یا تصویر) مالک یک شیء مادی می شد و می توانست آن را به اشخاص دیگر بفروشد. در قرون وسطی تکثیر آثار امری بس دشوار بود. دست نوشته ها را تنها می شد با دست بازنویسی کرد که این مسئله شمار نسخ ممکن را به شدت محدود می نمود. بنابراین استفاده های بعدی از اثر به منافع اقتصادی نویسنده آسیبی نمی رساند؛ زیرا این منافع بر مبنای تولید و پخش نسخ فراوان از روی اثر نویسنده پایه ریزی نشده بود. موارد تقلید از مجسمه ها و نقاشی ها و یا سرقت ادبی بسیار نادر بود و هرگاه که این گونه اعمال رخ می داد افکار عمومی آن را به شدت تقبیح می نمود. آن هنگام که گوتنبرگ حروف چاپی متحرک را اختراع و چاپ را به اروپائیان معرفی نمود شمار کتب بسیار اندک بود. با اختراع ماشین چاپ هزینه های تولید کتب کاهش و دسترسی به آن ها گسترش یافت. به دنبال این تحول یک دست نوشته را می شد چاپ و در نسخ فراوان تکثیر و در بین عموم توزیع کرد. بدین ترتیب آثار فکری به کالاهایی تجاری بدل شدند که می توانستند برای آفرینندگان خویش منافع فراوانی به همراه داشته باشند. نخستین طرف های ذینفع در این تجارت جدید چاپچیان بودند که امتیاز چاپ دست نوشته های قدیمی را دریافت کردند. بعدها آنان به تدریج چاپ آثار نویسندگان در قید حیات را نیز آغاز کردند.( chaves. 1982. 18)
همزمان با اختراع چاپ خطری که نوشت افزار فروشان را تهدید می کرد افزایش یافت. ( در آن زمان تمتم امور مربوط به بخش آثار – چاپ، انتشار و فروش آثار که امروزه کارکردهای جداگانه اند توسط نوشت افزار فروشان انجام می گرفت.) نوشت افزار فروشان مجبور شدند تجهیزاتی جدید و گران قیمت را جهت چاپ نسخ فراوان که با بهایی نسبتاً کم و در فواصل زمانی نامعین به فروش می رفت خریداری نمایند. گاه مدت ها وقت لازم بود تا بتوانند هزینه های پرداخت شده را جبران کنند. در عین حال رقابت نیز تشدید شد و بخشی از این رقابت از جانب سود جویان بود که کتبی را که قبلا منتشر شده بود دوباره چاپ می کردند. بدین سان در پایان قرن پانزدهم، یعنی همان زمان که صنعت چاپ مجال عرض اندام یافت پدیده بهره برداری غیر مجاز از آثار کپی رایت شده نیز متولد شد. (Chaves. 1982. 19)
گرباود( ۱۳۸۰، ۲۲-۲۰) در خصوص تحول کپی رایت در انگلستان و فرانسه چنین می نویسد:
حکمرانان غیر مذهبی و روحانیون مذهبی هم در انگلستان و هم در سایر نقاط اروپا به سرعت اهمیت این تحولات را دریافتند. آنان به ماشین چاپ به منزله ی یک اهرم سیاسی اجتماعی نیرومند و جدید که می توانست قدرت آنان را تهدید کند نگریسته و به تدریج به توزیع و پخش آثار چاپی علاقه مند شدند. بدین ترتیب فرمانروایان تحریک شدند تا اکمتیاز انتشار آثار را به چاپچیان معینی اعطا نمایند. در عین حال مقامات حکومتی از امتیازهای چاپ به عنوان اهرمی جهت کنترل و سانسور تولیدات چاپچیان و سلب آزادی بیان از مطبوعات استفاده می کردند. از اواخر قرن پانزدهم تا اوایل قرن هجدهم در تاریخچه چاپ نمونه های فراوانی از صدور فرامین و قوانین سلطنتی گوناگون در جهت اعطای امتیاز چاپ آثار به چشم می خورد.
در طول سده هفدهم تحت تأثیر اندیشه های آزادی بخش فیلسوف انگلیسی جان لاک[۲] و سایرین پایه های این نظام کهنه به لرزه در آمد. اندیشه های فرد گرایی ظهور یافت و نظام پارلمانی جای سلطنت مطلقه را گرفت. محدودیت های تحمیلی بر چاپخانه ها رفته رفته کاهش یافت و در نتیجه نظام انحصاری حاکم بر صنعت چاپ به چالش کشیده شد. در موقعیت آشفته ای که به دنبال این تغییرات بروز نمود نظام انحصارات سلطنتی فرو ریخت و کتاب فروشان و چاپچیان با توسل به نظریه مالکیت معنوی شروع به دفاع از حقوق خویش کردند.
در ایالات متحده آمریکا نخست قوانین کپی رایت ایالت های مختلف پیش از انقلاب های فرانسه و آمریکا به تصویب رسید. استفاده از عباراتی چون مقدس ترین دارایی ها در قوانین کپی رایت ایالات متحده که پیش از استفاده از عبارات مشابه در مباحث مجلس موسسان فرانسه در سال ۱۷۹۱ رخ داد دلیلی بود بر حمایت ویژه از آثار فکری در قانون کپی رایت ایالت ماساچوست تصریح شده بود که : هیچ یک از دارایی ها ی انسان به اندازه آن دارایی هایی که ماحصل تلاش فکری اوست مختص او نمی باشد. در ایالات متحده آمریکا نیاز به تدوین قوانین فدرال نیز به زودی احساس شد. قانون اساسی ایالات متحده به کنگره آن کشور این اختیار را می داد تا از طریق اعطای امتیاز انحصاری آثار و اختراعات نویسندگان و مخترعان به آنان برای دوره ای محدود زمینه را برای پیشرفت علوم و هنرهای مفید آماده سازد. نخستین قانون کپی رایت فدرال که تجسم این بند از قانون اساسی بود یعنی قانون کپی رایت سال ۱۷۹۰ کتب، نقشه ها و نمودارها را در بر می گرفت. دو مورد آخر انحرافی آگاهانه بود از عبارت « آثار مکتوب» که در قانون اساسی استفاده شده بود. در قوانین بعدی مفهوم عبارت « آثار مکتوب» بسط یافت تا مواردی چون نمایش نامه ها، عکس ها، ترانه ها و دیگر آثار هنری را نیز در بر بگیرد.(Ascensoa. 1990. 3)
در مورد زمان ظهور اصل مالکیت ادبی در مفهوم نوین آن در آلمان اتفاق نظر وجود ندارد. از سال ۱۶۹۰ به بعد اشاراتی به قانون طبیعی و طرح این خواسته که افراد از بهره برداری غیر مجاز از آثاری که متعلق به آنان نیست خودداری کنند مشاهده می شود. در قرن هجدهم اصل مالکیت ادبی ظهور می کند. فرمان ساکسونی بیست و هفت فوریه سال ۱۶۸۶ صراحتاً حق نویسنده را به رسمیت شناخته و در عین حال کتبی که ناشران از نویسندگان خریداری کرده اند را نیز در برابر بهره برداری غیر مجاز دیگران مورد حمایت قرار می دهد. قانون مدنی پروسیا[۳] مصوب سال ۱۷۹۴ تصریح می کند که : « آن گاه که یکی از تابعان پادشاه این امتیاز را به دست آورد که یک ناشر باشد هیچ کس نباید کتب منتشره توسط او را مورد بهره برداری غیر مجاز قرار دهد.» نخستین قانون فدرال پروسیا در سال ۱۸۳۷ به تصویب رسید. در دانمارک و نروژ فرمان مصوب سال ۱۷۴۱ که تا سال ۱۸۱۴ نیز اجرا می شد، حق بهره برداری از کتب را برای همیشه به نویسندگان و وارثان آن ها اعطا نمود.(Dietrich. 1979. 542)
در اسپانیا در زمان فرمانروایی چارلز سوم[۴] در سال ۱۷۶۳ قانونی به تصویب رسید که کپی رایت را وجهه ای قانونی بخشید. در این قانون تصریح شده بودکه: « امتیاز چاپ کتاب تنها به نویسنده ی آن اعطا خواهد شد.» (Dietrich. 1979. 543)
در ایتالیا گر چه سیستم اعطای امتیازهای انحصاری خیلی زود رخ نمود، اما حمایت های مبتنی بر مفهوم نوین کپی رایت نیز در چندین ایالت جنبه قانونی یافت. در روسیه تصویب نخستین قانون کپی رایت به سال ۱۸۳۰ بر می گردد. این قانون صرفاً به آثار ادبی مربوط می شد. در قوانین بعدی تصنیفات موسیقی نیز مورد حمایت قرار گرفت. (Dietrich. 1979. 543)
تا اوایل سده ی نوزدهم بسیاری از کشورها و از جمله برخی از کشورهای آمریکای لاتین قوانین ملی کپی رایت را به تصویب رسانده و هر از گاه در واکنش به ظهور فن آوری های نوین اطلاحاتی را در این قوانین اعمال کرده بودند. ولی این قوانین تا حدی ناقص بود و ماهیت سرزمین قوانین کپی رایت همچنان در آن ها باقی مانده بود. حمایت های قوانین ملی کپی رایت اساساً تنها در قلمرو ملی کارایی دارند. توسعه روابط بین الملل ، مبادلات فرهنگی و ترجمه آثار به دیگر زبان ها ایجاب می کرد که آثار داخلی در خارج از قلمرو ملی و نیز نویسندگان خارجی در درون مرزهای ملی مورد حمایت قرار گیرند.( دیویدویور، ۱۳۹۲، ۳۵)
از نظر تاریخی در اوایل حمایت از آثار خارجی از طریق وضع مواد خاص در قوانین ملی که زمینه را برای حمایت های متقابل مهیا می ساخت انجام می گرفت. به بیان دیگر چنانچه اتباع کشور «الف» در کشور «ب» حمایت می شدند آنگاه آثار اتباع کشور «ب» نیز در کشور «الف» مورد حمایت قرار می گرفتند. برخی معاهدات دوجانبه نیز منعقد گردید. لیکن این اقدامات کل مشکل حمایت بین المللی را مرتفع ننمود. نیاز به پیمان های بین المللی چند جانبه که کشورهای امضاء کننده را ملزم نماید که از آثار خارجی در مقیاس وسیع حمایت کنند احساس گردید. بدین ترتیب رفته رفته کانون توجه روند تکاملی قانون کپی رایت به سمت عرصه بین المللی تغییر یافت. زیرا نویسندگان و هنرمندان از بهره برداری غیر مجاز آثار خویش بسیار رنج می بردند. در پایان قرن نوزدهم تلاش های مشترک شماری از کشورها به انعقاد نخستین موافقت نامه بین المللی در زمینه کپی رایت انجامید. کنوانسیون حمایت از آثار هنری و ادبی برن [۵] که در سال ۱۸۸۶ به امضاء رسید. در قرن بیستم برخی کنوانسیون های بین المللی در آمریکای لاتین منعقد شد و در سال ۱۹۵۲ دیگر کنوانسیون بین المللی عمده در زمینه کپی رایت یعنی کنوانسیون جهانی کپی رایت [۶] به تصویب رسید. ( دیویدویور، ۱۳۹۲، ۳۶)
با توجه به مطالب بیان شده در فوق ملاحظه می نمائید که حق کپی رایت در طول سال ها تحولات زیادی را به خود دیده و به مرور تکامل یافته است. این گونه نیست که این حق در یک لحظه ظهور یافته باشد و دارای سابقه و پیشینه ی زیاد تاریخی می باشد.
بخش دوم: اصول بنیادین کپی رایت
حال که با تعریف واژه های مرتبط با موضوع پژوهش آشنا شدید و از سابقه تاریخی آن نیز اطلاعات کافی را کسب نمودید جا دارد که در این بخش در گفتارهای جداگانه ای اصولی را که در حق کپی رایت بسیار اهمیت دارند و عموماً تحت عنوان اصول بنیادین کپی رایت مطرح می شوند را بررسی کنیم تا در فصول آینده به راحتی بتوانیم در خصوص این حق در حقوق کیفری ایران اظهار نظر نمده و بیان کنیم که این حق در کشورمان دارای چه جایگاه حقوقی است.
گفتار اول: حق ابوت خالق اثر
کپی رایت بر این فرض استوار است که هیچ یک از دارایی های فرد به اندازه محصولات فکری اش مختص او نیست. کپی رایت اصرار قانون بر این اصل است که نویسندگان و هنرمندان حق دارند مالک آثار خویش باشند. آنان علاوه بر سهیم بودن در منافع ناشی از استفاده عموم از آثار خویش مستحق حمایت در برابر استفاده غیر مجاز دیگران از آثارشان می باشند. کپی رایت در برخی از کشورها و سایر قوانین از دیگر منافعی موسوم به حقوق معنوی نویسندگان نیز حمایت می کنند. این حقوق به مسائلی چون حق ادعای مالکیت و رعایت ماهیت و اصالت ذاتی اثر مربوط می شوند.
افزون بر این امتیازاتی که کپی رایت برای خالقان آثار هنری، علمی و ادبی در نظر گرفته است، مشوقی است برای خلاقیت و نوآوری که از منافع آن کل جامعه بهرمند خواهد شد. در تدوین و اعلان قوانین کپی رایت قانون گذاران به نیاز جامعه برای دست رسی به دانش نیز توجه کرده اند. بدین ترتیب آنان کوشیده اند بین نیاز جامعه به دانش و دانش اندوزی و حقوق فردی خالقان آثار نقطه تعادل را بیابند.
سازمان های نویسندگان در گوشه و کنار جهان این اصول بنیادین را مورد تأیید قرار داده اند. منشور حقوق نویسندگان که در نشست کنفدراسیون بین المللی انجمن های نویسندگان و آهنگ سازان در سال ۱۹۵۶ که در آن نمایندگان ۳۵ کشور حضور داشتند به تصویب رسیداین گونه اظهار نظر می کند:
یک اثر فکری همزمان نماد شخصیت نویسنده و یک امتیاز اقتصادی است. بنابراین حق نویسنده در مورد اثرش مشابه حق پدری است. بر همین اساس نویسنده در تمام اشکال بهره برداری اقتصادی از اثرش با هر هدف و ارزشی که باشد، مستحق برخورداری از نوعی امتیاز انحصاری و قابل انتقال است.
در عین حال منشور یاد شده تصریح می کند که:
بدین ترتیب دولت باید بیشترین حمایت ممکن را از نویسندگان به عمل آورد، نه فقط به خاطر دستاوردهای شخصی آنان بلکه به دلیل نقش شان در سلامت عمومی جامعه.
گفتار دوم: عرفی بودن کپی رایت
قوانین کپی رایت از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و این تفاوت از آن جا ناشی می شود که اهداف عمومی این قوانین نشأت گرفته از نیازهای خاص هر منطقه است. اهداف گوناگون ملی گزینه های متفاوتی را دیکته کرده و یا در زمان های مختلف محدودیت های متفاوتی را تحمیل نموده است، ولی صرف نظر از مبنای این قوانین همگان بر این نکته اذعان دارند که حمایت از آثار فکری افرادضروری است. قوانین ملی کپی رایت سیستم های متعددی دارند ولی قانون کپی رایت دارای سه شاخه اصلی است: قوانین ملی نشأت گرفته از سنت حقوقی رومی، قوانین ملی نشأت گرفته از سنت حقوقی آنگلوساکسون و قوانین ملی برخاسته از نظام های حقوقی سوسیالیستی.(گربادو، ۱۳۸۰، ۳۲)
با توجه به این گفته متوجه می شویم که:یکی از اصول حق کپی رایت عرفی بودن آن است یعنی این حق آنقدر انعطاف دارد که باید در هر زمان و مکانی متناسب با همان زمان و مکان بومی گردد تا بتواند راه گشای مشکلات در این زمینه باشد. این گونه نیست که حق کپی رایت را یک چند نفری تنظیم نمایند و به تمامی ملت ها و زمان ها هدیه کنند بلکه این ملت ها و حقوق دانان هستند که در زمان و مکان های مختلف می توانند این قواعد را با توجه به عرف آن زمان و مکان بومی سازی نمایند.
گفتار سوم: حمایت از خلاقیت و مهارت
کپی رایت از خلاقیت، مهارت و تلاش آفرینندگان آثار حمایت می کند. ولی به لحاظ عملی تا زمانی که این خلاقیت به شکلی از اشکال ظهور نیابد امکان حمایت از آن وجود ندارد. کپی رایت از آفریده های فکری بدیع و مبتکرانه در حوزه های هنری، موسقی، علم و ادبیات حمایت می کند.
خود آثار و شکل و شیوه بیان آن ها مورد حمایت قرار می گیرد – و نه اندیشه های خالقان آثار، سیستم ها، اصول و روش ها را نمی توان از طریق کپی رایت به انحصار افراد در آورد. اندیشه ها را می باید در شکلی مادی همچون کتاب، مجله، نقاشی، تصنیف موسیقی، طراحی، فیلم یا برنامه ضبط شده اظهار نمود. تکثیر غیر مجاز این گونه آثار در حکم سرقت است. به طور کلی در سطح ملی کپی رایت از آفریده های اتباع یک کشور در محدوده مرزهای آن یا آثاری که انتشار آن ها نخستین بار در داخل آن کشور صورت گرفته است حمایت می کند. قوانین کپی رایت ، آثار ادبی ، هنری و علمی را به اشکال گوناگون مورد حمایت قرار داده و افرادی را که این حمایت شامل آن ها می شودو نیز گستره و مدت زمان آن را تعریف می کنند. کنوانسیون های چند جانبه یا معاهدات دو جانبه این حمایت را به فراسوی مرزهای ملی بسط می دهند.(دیوید ویور، ۱۳۹۲، ۷۳)
گفتار چهارم: تکامل پذیری قواعد کپی رایت
از آن جایی که امتیاز های اعطایی از طریق کپی رایت نمایانگر استفاده های مختلف از یک اثر است، این امتیاز ها اساساً نشان دهنده تکامل فناوری ارتباطات نیز می باشد. همگان بر این مطلب اذعان دارند که تکامل قانون مدرن کپی رایت همزمان با اختراع ماشین چاپ در سده پانزدهم آغاز شد، اختراعی که امکان تولید و توزیع آثار ادبی را در مقیاس وسیع فراهم آورد. به موازات تکامل فناوری کاربرد آثار نیز تنوع یافته است به گونه ای که امروزه مجموعه ای از دستاوردهای تکنولوژیکی معاصر از گرامافون گرفته تا رادیو و تلویزیون، تکثیر به شیوه ریپروگرافیک، نوارهای ویدئویی، کامپیوترها و ماهواره های زمینی جهان معاصر را در بهت و حیرت فرو برده است. این ابزارهای ارتباطی همگی از آثار دارای کپی رایت استفاده می کنند. پیدایش هر فناوری نوین فرصت های جدید را برای بروز خلاقیت ها ی افراد پدید می آورد. همچنین هر پیشرفتی زمینه را برای کاربردهای جدید آماده می سازد که خود مستلزمآن است که در قوانین کپی رایت، ما بین تقویت و تشویق خلاقیت فکری از طریق حمایت از آثار و زمینه سازی برای دسترسی عموم به آثار دارای کپی رایت تعادل جدید یافت شود. فرایند تغییر قوانین برای تطابق با واقعیت امروزین مستمر بوده و امروزه نیز همچون گذشته ادامه دارد.(گربادو، ۱۳۸۰، ۳۷-۳۶)
گفتار پنجم: حق اقتصادی خالق اثر
به طور کلی حقوق اقتصادی مولف یا صاحب اثر حقوقی اند که به او امکان می دهند تا از طریق عرضه اثر خویش به امرار معاش بپردازد. درآمدهایی که مولف به دست می آورد به طور ساده مزد کار فکری اویند. تمام قوانین کپی رایت این اصل اساسی را که مولف مستحق دریافت سهمی معقول از درآمدهای اقتصادی ناشی از استفاده عموم از اثر خویش است، منعکس می کنند. این اصل چون رشته ای ناگسسته کل تار و پود قانون کپی رایت را به هم می بافد.مولف یک اثر حفاظت شده این حق انحصاری را دارد که مجوز مجموعه ای از اعمال را که در دو مقوله کلی قرار می گیرند صادر نماید:
الف: امتیاز تکثیر اثر.
ب: امتیاز عرضه اثر به عموم
که این دو مورد حقوق اولیه اقتصادی صاحب اثر نامیده می شوند.
این حق جزء اصول بنیادین حق کپی رایت آمده است زیرا یکی از مسائل مهمی که باعث شد تا این حق شکل بگیرد همین حق اقتصادی خالق اثر بوده است چرا که اگر این مورد از اصول بنیادین فاصله بگیرد به مرور ممکن است دست خوش تغییرات قرار گرفته و هدف غایی از ایجاد این حق که یکی از آن حمایت از همین مورد است تأمین نگردد. به دلیل اهمیت این اصل در ادامه موارد مختلف این اصل را بررسی می کنیم.
۱٫ماهیت حقوق اقتصادی
قوانین وضع شده به منظور حفاظت از حقوق مولف مشتمل بر تعاملی پیچیده مابین عناصر مادی و معنوی می باشند که این امر مشکلات خاصی را فرا روی قانون گذار می نهد. ولی به طور معمول دو دسته از حقوق از یکدیگر متمایز شده اند حقوق به اصطلاح معنوی مولفان و حقوق اقتصادی آنان . این دو دسته تا حدی هم پوشانی داشته و همواره به آسانی قابل تمیز نیستند. مثلا در مورد حق معنوی اساسی افشای اثر یا همان چاپ نخست آن. حقوق اقتصادی ماهیت مادی بیشتری دارد و بخش جدایی نا پذیر قانون کپی رایت تلقی می شود. ( احمدی، ۱۳۸۳، ۴۵)
امتیازات اقتصادی عموماً با کاربردهای مختلف اثر متناظرند. این امتیازات منعکس کننده تکامل فناوری ارتباطات نیز می باشد. شمار امتیازات خاص مولف در طول سالیان متمادی و همگام با تکامل فن آوری افزایش یافته است. میزان درآمد نویسنده یا خالق اثر به اقبال عمومی به اثر عرضه شده و شرایط بهره بره گیری آن بستگی دارد. ( احمدی، ۱۳۸۳، ۴۵)
یکی از ویژگی های بنیادین قانون کپی رایت انحصاری بودن امتیازات اقتصادی است. به رغم وجود برخی موارد استثنا این امتیازات انحصاری اند. بدین معنا که تنها مولف می تواند مجوز هر گونه استفاده از اثر را صادر کند. مالکیت و اجرای هر یک از این امتیازات جدای از دیگری است. لازمه استفاده از هر یک از آن ها کسب موفقیت مولف است. رویکرد حقوقی آنگلو ساکسونی تأکید می کند که کنترل مولف تنها به کل اثر یا بخش عمده ای از آن مربوط می شود.(زارع،۱۳۸۸، ۸۶)
با توجه به مطالب فوق متوجه می شویم که نکته اساسی و مهم در ماهیت حق اقتصادی این است که حق معنوی مولف و حقوق اقتصادی آن هم پوشانی داشته و همواره به آسانی قابل تمیز نیستند. و این که این حق مختص صاحب اثر و یا کسی است که از او اذن داشته باشد.
۲٫نحوه شکل گیری حقوق اقتصادی
در دنیای انگلیسی زبان واژه کپی رایت زمانی ظهور کرده که کپی کردن عملاً تنها راه بهره برداری اقتصادی از اثر یک نویسنده بود. واژه کپی رایت برای توصیف حق نویسندگان در کنترل فرایند تکثیر کتب و دیگر مطالب چاپی واژه ای مناسب بود اما این واژه دیگر به معنی دقیق کلمه گویا نیست، زیرا اکنون مفاهیمی بس گسترده تر را ذر بر ذارذکه از آن جمله می توان به حق عرضه اثر به عموم و نیز حق نمایش عمومی اثر اشاره نمود. همگام با نوآوری های تکنولوژیکی جدیدامتیازات اعطا شده به نویسندگان و آفرینندگان دیگر آثار افزایش یافته است. آلمانی ها از واژه مناسب تری استفاده می کنند که تحت عنوان حق نویسندگان است. در دوره های اخیر دادگاه ها و قانون گذاران با دو هدف متعارض حمایت از حقوق مولفان و در عین حال پیشبرد گسترش و اشاعه دانش مواجه بوده اند. اصلی ترین مشکل قانون آن است که چگونه می توان راه هایی یافت که انگیزه های مادی لازم برای نگارش ، نشر و توزیع آثار بکر فراهم آید و در عین حال این خطر که ممکن است آثار مولفان به خاطر حقوق مشروع شان آن چنان که باید و شاید عرضه نشود دفع گردد.(امینی، ۱۳۹۱، ۵۵)
می بینید که این حق در پرتو تکامل صنعت چاپ و تکثیر به تکامل رسیده اس اقت و هرچه این صنعت توانسته است تعداد بیشتری از یک اثر را تکثیر کند اهمیت این حق بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
۳٫اعطای حقوق اقتصادی اثر
در اعطای حقوق اقصادی اثر از رویکرد های مختلفی پیروی شده است. برخی قوانین به ویژه قوانینی که سرآغاز آن ها به اوایل قرن بیستم باز می گردد بدون آن که راه های بهره گیری از اثر را معین کنند حق بهره برداری ، .واگذاری یا کنترل اثر را به مولف می دهند. قوانین دیگر به جای اعلام هر گونه حق اقتصادی به درجات مختلف طرق بهره برداری از اثر را که مستلزم جلب رضایت مولف است تعیین می کنند. به عنوان مثال هایی از طرق بهره برداری از آثار می توان به فرآیندهای گوناگون تکثیر، نمایش عمومی، پخش رادیویی و تلویزیونی و ترجمه آثار به دیگر زبان های دنیا اشاره نمود. قوانین مبتنی بر سنت حقوق آنگلوساکسونی معمولا کپی رایت را به صورت حق انحصاری عمل بر مبنای شیوه های تصریح شده در قانون در ارتباط با آثار حفاظت شده و یا صدور مجوز این نوع عملکرد به دیگران تعریف می کند. سرانجام آن که قوانینی وجود دارد که حقوق خاصی را فهرست می کنند. (امینی، ۱۳۹۱، ۷۳)
با آوردن این مطلب ملاحظه می نمائید که در هر زمانی اعطای این حق متفاوت بوده و حتی در هر زمانی در مکان های مختلف نیز با هم در اعطای حقوق اقتصادی متفاوت بوده اند و این نشان از این مطلب دارد که در هر جامعه یا عصری متناسب با خود آن مکان یا زمان تصمیم گرفته شده است.
۱٫johann Gutenberg
۱٫john locke
۱٫Prussion Civil Code
۲٫Charles III
۱٫The Bern Convention For the Protection of Literary and Artistic Works
۲٫Universal Copyright Convention